دکتر شریعتی
درسته دکتر بختیاری نیست اما حیفم اومد از جملات قشنگش استفاده نکنم.
در دنیای ما گرگها هم افسردگی مفرط گرفته اند٬ دیگر گوسفند نمیدرند به نی چوپان گوش میدهند!
.................................................................................................................................................
چه کسی میگوید که گرانیست اینجا!!!؟ دوره ی ارزانیست اینجا...
چه شرافت ارزان٬ تن عریان ارزان و دروغ از همه چیز ارزانتر٬ آبرو قیمت یک تکه ی نان و چه تخفیف بزرگی خورده است قیمت هر انسان!
.................................................................................................................................................
من در کشوری زندگی میکنم که زبان مردم آن "پارسی" است اما چون عربی "پ" ندارد به آن میگویند "فارسی"
..................................................................................................................................................
به نظر شما چه لباسی به تن زن امروز بپوشانیم؟ نمیخواهد لباس بدوزید و به تن زن امروز کنید٬ فکر زن را اصلاح کنید او خود تصمیم میگیرد که چه لباسی برازنده اوست.
....................................................................................................................................................
پرواز کن آنطور که میخواهی وگرنه پروازت میدهند آنطور که میخواهند
....................................................................................................................................................
چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزار دهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است
..........................................................................................................
دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا،
دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را…
این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی!
باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
سِنت که بالا میرود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکردهای و روی هم تلنبار شدهاند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمیتوانی با خودت بِکشیاش…
شروع میکنی به خرج کردنشان!
توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی
توی رقص اگر پابهپایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد
در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خندهات انداخت و اگر منظرههای قشنگ را نشانت داد
برای یکی یک دوستت دارم خرج میکنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ میشود خرج میکنی! یک چقدر زیبایی یک با من میمانی؟
بعد میبینی آدمها فاصله میگیرند متهمت میکنند به هیزی… به مخزدن به اعتماد آدمها!
سواستفاده کردن به پیری و معرکهگیری…
اما بگذار به سن تو برسند!
بگذار صندوقچهشان لبریز شود آنوقت حال امروز تو را میفهمند بدون اینکه تو را به یاد بیاورند
غریب است دوست داشتن.
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن…
وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد …
و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر.
تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند
.........................................................................................................
شانس نام مستعار خداست آنجا که نمیخواهد امضایش پای داده هایش باشد
.........................................................................................................
چه زشت است زمزمه های آزادی را در گوش اسیری خواندن و نجای بهشت با کسی که در جهنم است
.........................................................................................................
همیشه در نظام طبیت آنچه که پیروز میشود لیاقت است نه حقیقت
..........................................................................................................
به دنبال واژه و کلمات برای فریبمان مباش! وقتی اولین حرف الفبا سرش کلاه رفته٬ فاتحه کلمات را باید خواند
..........................................................................................................
زن عشق میکارد وکینه درو میکند٬ او میزاید و تو برایش نام انتخاب میکنی٬ او درد میکشد و تو نگران از اینکه دختر باشد٬ او بیخوابی میکشد و تو خواب حوریلن بهشتی را میبینی٬ او مادر میشود و همه جا میپرسند نام پدر؟
...........................................................................................................
انسان به میزانی که می اندیشد انسان است٬ به میزانی که می آفریند انسان است نه به میزانی که آفریده های دیگران را نشخوار میکند